داستان کوتاه من گرگ نیستم | مهدیه سلیمانی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
من آرتمیس، یکی از نوادگان ایزدبانوی شکار هستم.
فرزندی متولد شده از طبیعت و پاکی... اما در بند خیانتها و نیرنگهایی که اساطیر دیگر به میان آوردند.
به راستی برای چه چیز، هرا این چنین نیرنگی پدید آورد؟ مقدمه:
هیچ چیز آنگونه که تصور میشود نیست.
چشمها دروغ میگویند و مغزها به اشتباه تفسیر میکنند.
آنکه بد است، خوب است و آنکه خوب است بد است.
پلیدیها در قالب پاکیها و پاکیها در قالب پلیدیها قرار دارند.
هیچوقت نمیتوانی تشخیص بدهی که من چه کسی هستم!