رمان بالاخره بهم رسیدیم | نگار بیگ کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه: آوا روزی که با امیرحسین قرار ملاقات داره متوجه خیانت اون میشه، اما قسمت جالب اینجاست چند روز بعد یه خواستگار عالی پیدا میشه و پدرش برای این ازدواج پا فشاری میکنه، اما اون خواستگار برای هدفی به آوا نزدیک شده.
هدفی که زندگی هردوشون رو بهم میریزه.
اون هدف چیه؟ چرا زندگیشون بهم میخوره؟
مقدمه:
زندگیای که بیتو باشد را نمیخواهم.
زندگیای که با درد باشد را نمیخواهم.
آرزوی این روزهایم بازگشت دوبارهی توست!
آرزوی این روزهایم رفتن به سوی اوست!
آروزی این روزهایم خندههای از ته دل است!
آرزوی این روزهایم رفتن این بغضهاست!
در انتظار بازگشت تو عمری گذراندهام.
در انتظار بازگشت تو اشکها ریختهام.
باز هم در انتظارت میمانم نیمهی پنهانم.
باز هم در انتظارت مینشینم نیمهی تاریکیام.