رمان آرزوی داشتنت (فصل اول) | فاطمه عاقبتی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
آرام، گل عشق پسرخالش رو در باغ دلش رشد میده؛ اما در روز خواستگاری پسرخالش عشقش رو پس میزنه و میگه اصلا اون رو نمیخواد!
و اینجاست که آرام روحیش رو از دست میده و روزهای تلخ افسردگیش شروع میشه اما با اتفاقی و ورود شخصی غریبه اما آشنا، زندگیش تغییرات کوچیکی رو آغاز میکنه.
اون شخص کیه که درست در وقت ناامیدی آرام، وارد زندگیش میشه؟ حوادثی که رخ میده، چه خوب چه بد باعث میشن که آرام رو به بهبودی بره یا بدتر از قبل بشه؟