رمان دلهره ای در مرگ | هلن کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
[ناستیا] از شماره عجیبی پیامی دلهرهآور تحویل میگیره اما توجهی بهش نمیکنه، غافل از اینکه شماره شیطان هست که درخواستی ترسناک بهش داده، درخواستی چرکین و کثیف از طرف شیطان برای کشیدنش به کام نابودی و مرگ!
حالا دخترمون از تلههایی که براش پهن شده جون سالم به در میبره؛ یا در آخر خودش رو تسلیم شیطان میکنه؟
میتونه با روح قوی و پاکش با روح پلید شیطان مبارزه کنه، یا به کام مرگ کشیده میشه؟ مقدمه: بارها از تله مرگ میجستم و خود را گرفتار خواستههای کثیفت نمیکنم.
اگر خوب بودی خدا جهنم را به خاطرت به آتش نمیکشید، من روحی دارم با قدرت الهی و نگاه خدا همواره بر رویم ثابت است!
فکر نابودی مرا از سرت بیرون کن و وسوسهها و شرط و شروطت را در جای دیگری خرج کن، وگرنه با همان روحی که خدا به من بخشید و پاکی مضاعف برایم قرار داد؛ برای نابودات قدم برمیدارم، طوری که پشیمان شوی از شخصی که برای کشتن انتحاب کردهای!
من همان بندهی نه چندان بیگناه خدا هستم که با تمام مشکلات و ناپاکیهایم باز هم برای نیم نگاهی از جانب خدا خود را در برابر عظمتش لوس میکنم، پس دریاب فرد اشتباهی را برای تسخیر روحش انتخاب کردهای چون این منه قدرتمند برای کشتارت آمادهاست.
[ نرجس/پروازی]