داستان کوتاه آخرین لبخند | ستایش بنی اسدی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
لبخند، بعضی جاها نشانهی خوشی نیست.
لبخند، باعث مرگ هم میشود.
اما؛ این لبخند مال کیست؟ مال چه شخصی است؟
که زندگی را ویران میکند. لبخند، لبخندی سرد است اما با یک تفاوت، لبخندی که بوی مرگ میدهد.
حتی اگه این لبخند، شخصش پیدا شود.
آیا همه چی درست میشود؟
حقیقت چیست؟ مقدمه:
لبخند، لبخند تو بوی مرگ میداد.
ناگهان حقیقت آشکار شد؛ زندگی همه ویران شد.
زندگی جوری شده بود، که انگار توی یک زمستان بیانتها گیر افتادی؛ اما وقتی لبخند تو ناپدید شد، همه چیز هم با خودش برد.