داستان کوتاه شکوفه ی انار | کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه و مقدمه:
شکوفه تازه از همسرش جدا شده.
یک ماه نگذشته و حسابی درگیریهای ذهنی داره؛ تا اینکه یه خبر کل خانواده رو به شوق میاره، حتی شکوفه رو!
و اون خبر چیه؟ تنها پسر عموی شکوفه بعد از هفت سال برگشته ایران... پسر عمویی که همبازی بچگیهای شکوفه بود الان با دست پر اومده برای ایجاد تغییر توی زندگی شکوفه.
ولی آخه چطور؟!
***
معشوق شاعر بودن غمانگیز است؛ خصوصا وقتی بعد نوشتن هزاران شعر دربارهات دیگر مخاطب شعرهایش نباشی!
مثلا فکر کن روزی آیدا از خواب بلند میشد و میدید دیگر مخاطب اشعار شاملو نیست و کتاب مثل خون در رگهای من پشت چاپ مانده و احمدِ عزیزش کتاب دیگری را برای معشوق جدیدش گیسو نوشته به نام عطر خوش گیسویت!
آیدا در آینه به خودش نگاه میکرد، آیدا در آینه میشکست!