رمان تسخیر مترسک | یگانه قاسمی پیر بلوطی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه: مزرعهای خونین، کلبهای سراسر وحشت و بیم و مترسکی قاتل...
دختر جوانی که برای فراموشی غم از دست دادن پدر، برای مستقل شدن و روی پای خود ایستادن، آیندهی خود را با ورود به این مزرعه دگرگون میسازد!
به دنبال علاقهاش میرود اما؛
پسری که ناخواسته وارد این جریانات میشود!
هراس و وحشت، دلهره و هیجان همه و همه در رمان مرموز و سراسر بیمِ تسخیر مترسک!
پشت پردهی این ماجرا چه میگذرد؟
برندهی این ماجرا چه کسی خواهد بود؟ مقدمه: و خداوند با هر انسانی که خلق کرد روحی را در قالب احساس و عشق از سرشت خود، درون آن نهاد.
روحی که تا آخر حیاطش، با اوست و بعد از مرگ بنا به کرده و ناکردهاش از تن ناتوان و در خواب رفتهاش، خداحافظی کرده به جایگاه عدالت و حساب رسی میرود!
و وای بر آن زمانی که بعد روحانی، عشق و احساس را در گور کند و جوانهی کینه، دشمنی و انتقام را درون خود پرورش دهد...
هیچ چیز جلو دار او نخواهد بود، خداوند او شیطان میشود و کردار او قاتلی خون خوار!
همیشه سرگردان و گریزان است.
روحت را در خواب میکند و خود جای آن به تو فرمان میدهد.
بگذار ساده بگویم مرگ روح و هجوم ابلیس و اهریمن درون اعماق قلبت!
اهدای جسمت به ابلیس بد تلبیس... یا همان تسخیر!