انجمن نویسندگی دیوان

کلبه ای برای قصه های ما

داستان کوتاه آن شب لاجوردی | جودی آبوت کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب:   پس از شنیدن آن جمله‌ها از زبان نامزدش قلبش ترک می‌خورد؛ اما لبخند می‌زد و وانمود می‌کرد که چیزی نیست. وقتی که در پارک نشسته بود و به ماه نگاه می‌کرد صدای ناله‌ای از درد توجه‌اش را جلب می‌کند، ناله‌ها متعلق به دختری بود که هیچ شباهتی به انسان‌ها نداشت! او را به خانه‌اش برد و تا وقتی که حالش خوب شود از او پرستاری کرد. حال زمانیست که آن موجود چشم باز می‌کند و خواهان خون می‌شود.  چه بلایی سر آن دختر آمده بود که آن‌طور ناله می‌کرد؟ می‌شد امیدوار بود که خطری برای کسی ندارد؟  

رمان مودت نوشکفته | فاطمه اکبرزاده کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: درست زمانی که دخترک احساس می‌کند بهترین شخص زندگی‌اش را یافته پدر با ازدواج او مخالفت می‌کند. پدر به نقشه‌های پلید پسری که قصد دارد با دخترش ازدواج کند پی برده؛ اما کار از کار گذشته و فرزندی در دل دخترش در حال رشد است، از این رو با پافشاری دخترک ازدواج می‌کنند؛ اما چندی نمی‌گذرد که دخترک به حرف پدر پی‌ می‌برد و جهان مانند دیواری بزرگ بر سرش خراب می‌شود تا اینکه با شخصی غریبه که آشناترین غریبه‌ی دنیا است، آشنا می‌شود. سرنوشت چه تقدیری را برای فرزند ناخواسته رقم زده؟ آیا دخترک می‌تواند خود و فرزندش را از منجلاب زندگی بیرون بکشاند؟

رمان جدا از جو | هانیه تاجیک کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: همیشه همه چیز عادی و قابل باور نیست، خیلی چیزها ممکن غیر عادی و ارادی باشه! ممکن غیر باور باشه! مثل ورود یه موجود غیر انسانی به زندگی یه نخبه‌ ی سر به هوا! مثل شروع یه رابطه عاشقونه با موضوعی باور نکردنی! مثل وارد شدن به دنیای اجنه و جدا شدن از دنیای عادی. مثل ارتباط داشتن با موجودات غیر عادی و دل دادن به همون موجودات. چه اتفاقی می‌افته واسه دختری که ناخواسته وارد دنیای اجنه می‌شه؟ چه کسی قراره حمایتش کنه و مراقبش باشه؟ چی میشه که دلش رو به موجودی عجیب و در ظاهر ترسناک می‌بازه؟

داستان کوتاه سیلی | نجمه شریفی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: تا حالا به عاقبت کارهاتون فکر کردین؟ به این‌که وقتی خشم و عصبانیتتون فروکش کنه، فقط براتون پشیمونی می‌مونه؟ به این‌که شاید دارین اشتباه می‌کنید؟ به این‌که شاید اون اشتباه آخرش موجب عذاب خودتون می‌شه؟ تا حالا به آخرش فکر کردین؟ تا حالت شده با خودت بگی، غلط کردم؟ و خدا بگه، دیگه فایده‌ای نداره؟! 

داستان کوتاه آنونز | آرنیکا.ع کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: همه‌ی اتفاقات از یه‌جا شروع شد، خونه‌ی ویلایی که توی جنگل‌های شمال بود. ویلایی که باعث تشکیل اکیپ ناشناخته‌ها شد. اکیپی که کارشون کشت و کشتارِ، رحم و مروتی ندارن، از کشتن لذت می‌برن! اکیپ ناشناخته‌ها تشکیل شده از هفت سادیسمی است. راز این ویلا چیه؟ آیا این اکیپ همیشه ناشناخته می‌مونن؟

داستان کوتاه آنیم | کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: ساشا، پسر داستانمون که شکست عاطفی سختی خورده. از جامعه و آدم‌ها دور می‌شه، حتی از خانواده و دوست‌هاش هم دور می‌شه؛ خونه جدایی می‌گیره که نزدیک به دبیرستان دخترونه و سعی می‌کنه زندگیش رو خودش بسازه، بدون اینکه به وجود کسی نیازی باشه! زندگی این پسر چطور پیش خواهد رفت؟

رمان آرزوی داشتنت (فصل اول) | فاطمه عاقبتی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: آرام، گل عشق پسرخالش رو در باغ دلش رشد می‌ده؛ اما در روز خواستگاری پسرخالش عشقش رو پس می‌زنه و می‌گه اصلا اون رو نمی‌خواد! و این‌جاست که آرام روحیش رو از دست می‌ده و روزهای تلخ افسردگیش شروع می‌شه اما با اتفاقی و ورود شخصی غریبه اما آشنا، زندگیش تغییرات کوچیکی رو آغاز می‌کنه. اون شخص کیه که درست در وقت ناامیدی آرام، وارد زندگیش می‌شه؟ حوادثی که رخ می‌ده، چه خوب چه بد باعث می‌شن که آرام رو به بهبودی بره یا بدتر از قبل بشه؟

داستان کوتاه تیمار| محدثه مسکولی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: آیشین، دختری که موتور سواری‌ حرفه‌ایش بر سر زبان‌ها افتاده است در یک شب به‌جای آنکه تنها به خط پایانی مسابقه برسد همزمان با یک نفر دیگر به خط پایانی می‌رسد! و این اتفاق باعث آشنایی آیشین و امیر می‌شود؛ اتفاقی که از همان اول سرانجامش شوم بود. قصه‌ی لیلی و مجنون این‌بار به طور متفاوت به قلم کشیده شده است؛ لیلی و مجنونی که از سر آغاز آشنایی‌شان برایشان اتفاقات شوم و شوم نوشته شده است! چه باعث شده است لیلی قصه دل به مجنون بدهد؟ و چرا این اتفاق برایش به‌جای سرآغاز عشقی شیرین، سر آغاز اتفاقات شوم و غمگین بود؟ مقدمه: باران می‌بارد و دل من پر می‌زند به روزهایی که آواز عاشقانه‌یمان زیر باران می‌پیچد... آسمان فریاد می‌کشد و دل من پر می‌زند به روزهایی که با ترس در آغوشت جا می‌گرفتم؛ برگ‌های درخت نارنجی و زرد می‌شوند و باز هم دل من پر می‌زند به وقتی که دست در دست هم زیر این برگ‌ها قدم می‌زدیم. چه کردی با من که هر جا می‌روم و هر اتفاقی که می‌افتد، باز هم دل من به سمتت پر می‌زند؟!

داستان کوتاه آسمان بی‌تو| کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: یک زندگی ساده؛ یک پسر همیشه منتظر... بعد از مدت‌ها طعم خوشبختی را چشیده بودم تا اینکه حس کردم قرار است بروی؛ همانجا فهمیدم خوشبختی‌ من تو هستی. تمامش در تو خلاصه می‌شد گلِ من. برای منی که به هیچ‌کس، حتی پدرم تکیه نکرده بودم یک دختر شد تکیه‌گاه؛ گلِ من یک کوه است پشت سرم، یک ماه است در آسمانم و رنگین کمانیست در زندگی سیاهم. مقدمه: دنیا دو روزه، حالا تو بخوای کینه و نفرت رو‌ توی خودت پرورش بدی می‌شی یه آدمی که سیاهه و همه ازش متنفرن، یا می‌تونی خوبی و مهربونی رو تو خودت پرورش بدی که همه دوسش دارن و توی قلب همه هست. تصمیم با خودته کدوم نقش رو بازی کنی. *تو نباشی انگار آسمان ماه ندارد...

داستان همراهت می‌آیم| غزلی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: در محاصره خلافکارانی گیر افتاده‌ایم که قصد نابودی دشمنشان که من باشم را دارند؛ اما نباید بگذارم عزیز دردانه‌ام را آزار دهند و باید این قائله را هر چه زودتر ختم کنم اما چگونه؟ تا قبل از رسیدن همکارانم چگونه بین مرز مرگ و زندگی قدم بردارم و سعی کنم زمان بخرم؟ آیا در این وضعیت خطرناک و دلهره‌آور می‌توانم از عشقم محافظت کرده و او را از خطر دور کنم؟ مقدمه: گاهی همه چیز آنطور که ما می‌خواهیم پیش نمی‌رود. گاهی دو دلداده به هم می‌رسند ولی نه به شادی و خوش و خرمی! گاهی عشق‌ها پایانی ندارند بلکه بی پایانند و غمش تا قیامت ادامه دارد. به هم می‌رسند اما در اوج نرسیدن! در آغوش یکدیگر اما دور ز هم... گاهی انتهای عشق‌ها شیرین نیست بلکه همانند شکلات تلخ به دل می‌نشیند با این وجود که تلخی را مهمان کامت می‌کند.

مطالب پر لایک
مطالب محبوب
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.