خلاصه کتاب: خلاصه:
مرد بودن مگر به ریش و سبیل است؟
پسرک داستان ما هنوز سبیلش حتی سبز هم نشده بود که روی پای خودش ایستاد پدرش مدافع حرم حضرت زینب بود از پنج سالگیش پدرش رفت و از همان زمان پسرک تمام غم و غصههای زندگی خود و خانوادهاش را بر دوش میکشد، اما بعد چند وقت اتفاقاتی برایش پیش میافتد، اما چه اتفاقاتی؟ قصهی پسرک چیست؟!
مقدمه:
صدای تیر، در گوش میپیچد و خون راه پیدا میکند درد در جانش زلزله ایجاد میکند.
زلزلهای که حتی خودش هم نمیداند که چگونه اتفاق افتاد؟ گوشهایش از صدای تیر جیغ میکشند و اما گنجشکهای آسمانیای که حتی خود هم خبری از این بیخبری خود نداشتند، بیخبر از این بیخبریهای بیخبر آرام خوابیدهاند، در کنار خون و در راه شهادتی ناآگاهانه.
صحبتی از طرف نویسنده:
سلام، اول اینکه باید بگم این داستان در تفکرات بنده ساخته شده و واقعیتی نداره و عرض دوم بنده، امیدوارم از داستان من خوشتون بیاد.
خلاصه کتاب: خلاصه:
دوتا خط، دوتا آدم، یکی در میان شعرهایش و دیگری درگیر فکر کردن به او است.
لحظات بر پسرکِ داستان سخت میگذرد و صبرش بعد از دو سال لبریز میشود.
مگر عاشق شدن و دل دادن به همین سادگیها است؟
گفتنِ دوستت دارم آسان است یا سخت؟ مقدمه:
دیدمش و از همان موقع دلم رفت.
دیدمش و دو سال هرروز جلوی خانهشان منتظر ماندم.
دیدمش و بعد هیچکس را ندیدم تا اینکه دیدمش و دیدمش؛ اما ندیدمش.
ساعتها نگاهش کردم و قفل بر او شدم. سکوت من پر از هزاران حرف ناگفته بود.
دیدمش و بعد از دو سال صبر گفتمش دوستت دارم، حتی اگر تو مرا دوست نداشته باشی!
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.