رمان ناجی بلورین | شیدا امانی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
بلور، شکنندهترین زیوره؛ اما در عین شکنندهگیش، برنده و خطرناکه.
گاهی میتونه زندگی آدمی رو نجات بده و گاهی میتونه زندگیش رو به خطر بندازه.
یه موقع هاییهم با ظاهر دلفریبش دل هزاران نفر رو میبره.
مهم اینه چطوری استفاده بشه!
اما اصلا ناجی بلورین کیه؟
چه اتفاقاتی باعث بلورین شدنش میشه؟ مقدمه:
و اما منی که تنها یک تلنگر برای مغزم کافی بود، تا از هم گسسته شود.
در چاه تو با طناب پوسیده رفته بودم و در بین راه، نه راه پس داشتم و نه راه پیش!
طناب به دور گردنم میانداختی آنقدر درد نداشت ناجیه آهننما و بلورین!
و درآخر همچنان من بودم، من بودم و من!