خلاصه کتاب:خلاصه:
کامران
پسری بیست و یک سالهای هست که دچار توهم میشه.
در این بین، دل میبنده به کسی که وجود نداره و یک توهمه!
بعد فهمیدنِ این موضوع دست به خودکشی میزنه.
اما وسط راه منصرف میشه.
حالا دلیل منصرف شدنش چی بوده؟ مقدمه:
دل بستم به توهمات شبانهام!
به تویی که میدیدمت در کوچه پس کوچههای ذهن خرافاتیام.
شاید اینها توهم نبودهاند، شاید تقدیرم را زودتر از موعود میدیدهام!
تقدیر با تو بودن، به تو دل بستن، کنارت قدم برداشتن، در هوای تو نفس کشیدن زمینهای بودهاند برای با تو آشنا شدن و به تو رسیدن
حال ای توهم به واقعیت پیوستهی من! در شهر قلبت جایی برای منِ خرافاتیِ روانپریش داری؟
یا باید در حسرت پا نهادن در قلمرو احساست در غم خود بپیچم؟
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.