انجمن نویسندگی دیوان
کلبه ای برای قصه های ما
داستان کوتاه موازی فایا | ستایش بنی اسدی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: آیدل بودن سخته، زندگی‌ یک آیدل پر از شایعه و سختی و درگیری وجود داره، اما این‌دفعه شایعه سخت‌تر بود، اینکه یک آیدل یکی از اعضای خانوادش پیدا می‌شه. عکسی در گوشی خواهر ریوک پیدا می‌شه و باعث شایعه‌ای بزرگ می‌شه. آیا این شایعه تموم می‌شه؟ یا نه؟ شاید یه کلمه همه چیز رو تموم کنه؟ شایدم نه! مقدمه: یک عکس، همه چیز را عوض کرد. زندگی سه تا گروه آیدل، درگیر یک عکس شد. عکسی که نشان می‌داد، همه‌ چیز دروغ بوده!. همه چیز!. اما با یک کلمه همه چیز بدتر شد. اعتراف کردن به حقیقت! اتفاقی سهمگین بود، شخص متهم به حقیقت اعتراف کرد و کیش-مات‌ شد. آیا همه چیز درست می‌شه؟

داستان کوتاه آخرین لبخند | ستایش بنی اسدی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: لبخند، بعضی جاها نشانه‌ی خوشی نیست. لبخند، باعث مرگ هم می‌شود. اما؛ این لبخند مال کیست؟ مال چه شخصی‌ است؟ که زندگی را ویران می‌کند. لبخند، لبخندی سرد است اما با یک تفاوت، لبخندی که بوی مرگ می‌دهد. حتی اگه این لبخند، شخصش پیدا شود. آیا همه چی درست می‌شود؟ حقیقت چیست؟ مقدمه: لبخند، لبخند تو بوی مرگ می‌داد. ناگهان حقیقت آشکار شد؛ زندگی همه ویران شد. زندگی‌ جوری شده بود، که انگار توی یک زمستان بی‌انتها گیر افتادی؛ اما وقتی لبخند تو ناپدید شد، همه چیز هم با خودش برد.

رمان سکوت عجیب | ستایش بنی اسدی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: داستان ما راجب‌ یه دختره شاید بهتره بگیم یه باند و یه دختر، دختری که وقتی بدنیا میاد اون باند تشکیل می‌شه همین‌طور بزرگه بزرگ می‌شه غافل از این‌که طوفان بزرگ داره باهاش رشد می‌کنه ناگهان اون طوفان به پا می‌شه و زندگی دختر از این رو به اون رو می‌کنه دختر داستان ما وارد بازی می‌شه مثل یه ربات به زندگیش ادامه می‌ده، از کجا معلوم زندگیش همین‌طور ادامه پیدا کنه؟ از کجا معلوم اتفاق دیگه ای نیفته؟اصلا اون طوفانی که به پا شده چیه؟ مقدمه: زندگـی اونطور که ما می‌خوایم، پیش نمی‌ ره! زندگـی یه بازی اجباریه! که بعضیا، بازیچه‌ان! بعضیا، بازیکن! آدم بزرگا، همیشه بازیکنن! زندگی درست مثل بازی شطرنج می‌مونه! تا یه مهره می‌خواد،‌‌ قدم برداره. وزیر می‌زندش! باید بازیکن خوبی باشی! تا بتونی،‌ بازیچه نشی. زندگی یه چرخش، که می‌چرخه! تو این چرخه کلی آدم پرت می‌شن! سکوت، از اونجایی شروع شد! که عزیزترین فرد زندگیش مرد! دقیق اون‌جایی بود که من وارد بازی شدم. فهمیدم یه بازیکنم و... فقط باید آدم ها رو بازیچه کنم! درست وقتی که سکوتم رو دیدن طوفان رو شروع کردند.

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.