خلاصه کتاب:خلاصه:
دنیا و باران با هم سعی دارن زندگی مستقلی به دور از پدر و مادرشون داشته باشن بنابراین برای پیدا کردن کار به چندین جا میرن و هربار بنابه دلایلی استعفا میدن! تا اینکه توی شغل آخرشون به مشکل بزرگی بر میخورن طوری که دیگه قید کار کردن رو میزنن!
اما مگه چه اتفاقی افتاده که دنیا و خواهرش دیگه به سراغ کار نمیرن؟ با برگشت پدر و مادرش از کانادا وقایع جدیدی رخ میده که دنیا رو به چالش بزرگی میکشه.
دنیا چطور میتونه با این وقایع رو به رو بشه و با این چالش بزرگ مبارزه کنه؟
مقدمه:
دلبرم! چشم من به چشمان تو که افتاد، ناگاه ماهی کوچکی شدم که بدون دریای چشمانت میمیرد!
شدم همان ماهی ناتوانی که جز دریا، خانهی دیگری ندارد.
کاشک رویایم در قاب حقیقت بنشیندو خانهی چشمانت را برای همیشه به من اجاره دهی!؟
تو نگاهت را به من بده، من قلبم را به تو تقدیم میکنم.
تو قلبت را به من بده، من وجودم را به تو هدیه میدهم.
تو وجودت را به من بده من جهانم را برایت ازرانی میدارم.
{روژینا محمدی}
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.