رمان عطر تسبیح | زهرا جهانی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
دختری به نام دلارام، با سرنوشتی از پیش تعیین شده، در سن کم برخلاف نظر خانوادهاش تصمیمی عجیب میگیرد که زندگیاش را به کل دگرگون می سازد!
آیا او با این تصمیم، زندگیاش را نابود میکند؟
آیا او پس از این تصمیم دیگر حق زندگی کردن ندارد؟
همه داستان همین است؛ فقط بخاطر صاحب آن تسبیح دل به دریا میزند! مقدمه:
کاش این دقیقهها همیشگی بود!
این دقیقهها تمام زندگی بود.
کاش پلکهات راه چشمهات رو نمیبست،
آخه چشمهای تو دیوونه کنندهست.
از تو گل میکنه خنده رو لبهام و
کاش پر ستاره میکردی شبهام رو!
تا تو میری دل کوچکم میگیره،
روی خشکی لبم خنده میمیره.