رمان بازی قراردادی | راحله محمد زاده کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
کتی دختری شیطون و بازیگوشه که با مادرش زندگی میکنه، یه شب وقتی به خونه برمیگرده میبینه مادرش رو دزدیدن و آدمهایی که مادرش رو دزدیدن، برای آزاد کردنش از اون سیصد میلیون خواستند.
کتی میخواد خونشون رو بفروشه؛ اما کسی که میخواد خونه رو ازش بخره پیشنهادی به اون میده که کل سرنوشتش عوض میشه!
اون شخص چه پیشنهادی بهش میده؟!
اون میتونه برای آزادی مادرش کاری بکنه و درخواست اون فرد مرموز رو قبول کنه؟! مقدمه:
گاهی سرنوشت عجیب ورق میخورد و تو را گرفتار عاشقی میکند جایی که اصلا به فکرت هم نمیرسد.
تمام وجودت برای زندگی محتاج آغوش دیگری میشود و چه زیباست اینکه بند-بند وجود عشقت متعلق به تو باشد. هیچوقت فکرش را نمیکردم که کل وجودم دیگری را پرستش کند و چه شیرین است که تا ابد سهم او باشی و او نیز سهم تو باشد.