داستان کوتاه موازی فایا | ستایش بنی اسدی کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
آیدل بودن سخته، زندگی یک آیدل پر از شایعه و سختی و درگیری وجود داره، اما ایندفعه شایعه سختتر بود، اینکه یک آیدل یکی از اعضای خانوادش پیدا میشه.
عکسی در گوشی خواهر ریوک پیدا میشه و باعث شایعهای بزرگ میشه. آیا این شایعه تموم میشه؟ یا نه؟ شاید یه کلمه همه چیز رو تموم کنه؟ شایدم نه! مقدمه:
یک عکس، همه چیز را عوض کرد.
زندگی سه تا گروه آیدل، درگیر یک عکس شد.
عکسی که نشان میداد، همه چیز دروغ بوده!.
همه چیز!.
اما با یک کلمه همه چیز بدتر شد.
اعتراف کردن به حقیقت!
اتفاقی سهمگین بود، شخص متهم به حقیقت اعتراف کرد و کیش-مات شد.
آیا همه چیز درست میشه؟