داستان کوتاه سر به زیر| کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان
خلاصه کتاب
خلاصه:
داستان عشق در کوچه پس کوچههای تبریز؛ اواخر دهه سی.
آنجایی که عشق کم پیدا میشد؛ ولی اگر پیدا میشد، خالصانه بود و پاک.
زمرد، دختر آسیه خانوم و خواهر ابراهیم که مردی غیرتی است دل میبندد به فردین که پسری کوچه بازاری و ناخلف است!
حالا چه میشود اگر یک بیآبرویی بزرگ پیش آید؟ مسئول این رسوایی کیست؟ مقدمه:
انسانها به میزان حقارتشان دروغ میگویند، به میزان فرهنگشان اعتماد میکنند، به میزان هویتشان عاشق میشوند و به میزان کمبودهایشان، آزارت میدهند...
هر چه حقیرتر باشند، بیشتر دروغ میگویند تا حقارتشان را جبران کنند، هر چه فرهنگشان غنیتر باشد، بیشتر به دیگران اعتماد می کنند... هرچه هویتشان عمیقتر باشد در عشقشان وفادارترند و به اندازه درکشان میفهمند و به اندازه شعورشان، به باورها و حرفهایشان عمل میکنند... ! «منبع نامشخص»