انجمن نویسندگی دیوان
کلبه ای برای قصه های ما
داستان کوتاه تپش آخر | ف.رضائی «هناس» کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: با عشق قلم می‌زدم و طرح‌های نو می‌کشیدم، طرح را به سینه می‌فشردم و برای هر کدامشان ساعت‌ها ذوق می‌کردم و نگاه خیره همسرم را می‌نگریستم. ترکشی قلبم را سوراخ کرد. همسرم را از من گرفت و دخترکم بیماری ژنتیکی‌اش بیشتر دامن کوچکش را گرفت. طرح‌هایم مانند ویرانی بر روی زندگی‌ خوشبختم خراب شد. آیا زندگی‌ام بر مدار اصلی خویش باز می‌گردد؟ می‌توانم درستش کنم یا سالیان باید ترکش‌هایش قلبم را سوراخ کند؟ مقدمه: زندگی مانند صفحه شطرنج است؛ یک دقیقه غفلت کیش و ماتت می‌کند. هنوز لباس سیاه مرگ همسرم را از تن بیرون نیاورده بودم که صفحه‌ی زندگی مرا به سمت سیاه‌ترش برد. سرنوشت که با قلمی شوم برایم نوشته‌ شده و من باید از امانت همسرم محافظت کنم؛ حتی اگر پای جان خودم درمیان باشد اما دست روزگار لجبازتر از من است و همانند سلیقه‌ی من نمی‌چرخد.

داستان نوای بی‌نوا | رویا کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: روزهای پایانی عمر خویش را در اتاق خصوصی‌اش می‌گذراند. قرص و دارو و تحت نظر دکتر بودن، دیگر افاقه نمی‌کند و او رو به مرگی آشکار پیش می‌رود، اما در این بین، در این روزهای پایانی حال روحی‌اش باید چگونه باشد؟! شاید نگرانی‌اش مضحک به نظر برسد؛ اما تنها دلخوشی او موجودات کوچکی هستند که شاید هیچ از حال او نداند، اما همان دو موجود کوچک روزهای پایانی عمر او را چگونه رقم می‌زنند؟! مقدمه: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی «حافظ»

داستان کوتاه خنده‌های سرگردان | حدیثه پیری و زهرا آراسته کاربران انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: داستانمون در مورد زوجیه که از نظر خودشون خوشبختی یعنی همون خونه‌ی اجاره‌ای هشتاد متری و نون‌ و پنیری که می‌تونن با پول حلال سر سفرشون بزارن؛ ولی به نظرتون زوج خوشبختمون می‌تونن تا ابد همین‌طوری بمونن؟ چیزی هست که باعث خراب شدن رابطه یا حالشون بشه؟ آیا اتفاق غیر منتظره‌ای برای زندگی دو نفرشون رخ نمی‌ده؟ مقدمه: خوشبختی یعنی همان لحظه‌های کوتاه با هم خندیدن، خوشبختی به معنای داشتن دلی ‌است که برایت بتپد. تعبیر نیک‌بختی همان دستی‌ است که می‌توانی بگیری و در کنارش درباره‌ی حل مشکلات فکر کنی. خوش‌اقبالی یعنی لحظه‌هایی که آغوشی برای گریستن، لقمه‌ای نان و سقفی در بالای سر داری. خوشبختی همیشگی نیست، بلکه لحظه‌هایی‌‌ست که می‌آید و می‌رود، یک‌جا بند نمی‌شود؛ ولی هر از چند گاهی می‌آید و سلامی می‌کند. به دنبالش نگرد، او همین حوالی‌ست، شاید در قلب اطرافیانت و یا حتی شاید در آرامش خانه‌ای که در آن هستی! «نرجس پروازی»

رمان چیرکین | آسلی اصلاس کاربر انجمن دی‌وان

خلاصه کتاب: خلاصه: چیرکین حداقل برای میکائیل نوعی تبدیل است. پسری که در کوچه‌های فقر رشد کرده و ساخته شده، همان کوچه‌هایی که آغشته به فساد و چیرکین است. کوچه‌هایی لبالب از مواد و جوانان ارازل و اوباشی که باعث شدند پاکی به تاریکی تبدیل شود، در حالی که این کوچه‌ قدم به قدم، محله و شهر و استان را در اسارت می‌گیرد. ما حکایت چیرکین را رصد می‌کنیم. آیا میکائیل موفق به حفظ پاکی خود می‌شود؟ یا داستان چیرکین به فاجعه‌‌ی عظیمی دست پیدا می‌کند؟ آیا می‌شود جلوی این سیل را گرفت؟ مقدمه: به او گفتم که مال خود را گم کرده‌ام. اول بلند خندید، بعد آرام‌تر خندید، دفعه‌ی سوم لبخندی زد و چهارمین بار لب‌های او بی‌حرکت ماندند. با او همراه شدم و هر چهار بار راهی پیدا کردم. در آخر این من بودم که باختم، من پاکی‌ام را از دست دادم؛ اما او هنوز در پشت من با نگاهی پر از امید منتظرم هست. مادرم شاید می‌توانستم به تو برای آخرین بار بگویم منتظرم نباش. می‌خواهی بدانی کیستی؟ نپرس، عمل کن! عمل شما را ترسیم و تعریف می‌کند. من به عنوان عمل تو را تعریف می‌کنم برای کسانی که باور دارند پاکی بر تاریکی غلبه می‌کند. همه چیز برعکس است. سفیدی دوام نمی‌آورد، او را تاریکی قورت داد و بدتر از خود خلق کرد. آری، سفیدی پرنوری که به خود می‌بالید و به همه حتی چیرکین فقر می‌فروخت. او هم بلعیده شد، بلعیدگی‌ به سبک چیرکین!

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.