خلاصه کتاب:خلاصه:
دختری از جنس سرما و گردباد، اما حل شده در آرامشی که متعلق به قبل از طوفان است.
دخترمون حافظهاش رو از دست داده ولی باز هم نگاه یخی و همیشه برندهش روی صورتش خودنمایی میکند.
اگر این انبار باروت پنهان شده با جرقهای آتش بگیرد و حافظه پاک شده دختر بازیابی شود چه بلایی سر شیطان صفتهایی که زندگیاش تبدیل به خاکستر کردهاند میافتد؟
آیا دخترمون حافظهش رو به دست میاره؟ چه زمان؟ ممکنه درست وقتی حافظهش رو به دست بیاره که تصمیم به شروعی دوباره گرفته؟ ممکنه به کسی دل ببنده که نباید؟ این حافظه پاک شده چه عواقبی براش داره؟ مقدمه:
به سیاهی کشاندند مرا و در عمق تباهی رهایم کردند.
با خود و قلب شکستهام عهد و پیمان بستهام به خاک و خون بکشم آن کسی را که زندگیام را خاکستری کرد.
قلبم را تا اطلاع ثانوی زیر نقاب خشم و نفرت مخفی میکنم، حتی وقتی خاطرهای برای به یاد آوردن ندارم این ماموریت را رها نمیکنم.
قلبم را از سر چهاراه پیدا نکردهام که بگذارم بشکنندش و زندگیام را بارها به من نمیبخشند که بگذارم آن را به گند بکشی.
پس نزدیکم نشو چون وقتی انبار باروت خاطراتم با جرقهای شعله بکشد و آشکار شود اولین نفر تو را خواهم سوزاند و دومینو وار جلو خواهم رفت.
نرجس/پروازی
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.