خلاصه کتاب:خلاصه:
این فرصت تنها یکبار میتوانست نصیبش شود. نمیدانم تصمیم خبرنگار برای نشستن در جایگاه لق و کج مصاحبه خودخواهی پدرش یا تصمیم قاطع خودش بود؛ اما هر چه بود میتوانست او را به هلاکت بکشاند.
چه کسی دوست داشت با این قاتل زنجیرهای مصاحبه کند که این خبرنگار برای به دست آوردن فرصت مصاحبه، آن هم یک روز قبل از اعدام دالیا دست و پا شکسته بود؟ مگر نمیدانستند دالیای سیاه یک جهان را با ایدههای تاریکش آشوب کرده؟ مگر از چشمان بیتفاوتش بوی خطر به مشامشان نرسید؟ مقدمه:
سرنوشتش را با یک تصمیم متوقف میکند. شاید همان توقف هم جزئی از سرنوشتش یا بدشانسیاش بوده.
این خط سرنوشتش از هر جایی که منشاء میگرفت و با دست هر کسی که نوشته شده بود، جز هلاکت، توهم و غرور چیزی به دنبال نداشت.
تصمیم گرفت لبهی پرتگاه بایستد. مغرور به پایین نگاهی انداخت و فکر کرد شناگر ماهریست و میتواند بدون خیس شدن پاهایش روی سطح آب قدم بردارد.
او هنوز خبر نداشت پرِ پروازش قبل از فرود شکسته است و پرتگاه او را با خودش به عمق خفگی خواهد کشاند.
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.