خلاصه کتاب: خلاصه: همه او را دخترک دیوانه و روانی خطاب میکردند. از نظر انسانها او یک مریضی بود که باید به تیمارستان منتقل میشد؛ البته مردم همیشه در صحنه میگفتند: «بیمارستان برایش کم است.» بر روی دستانش با چاقو نقاشی میکشید و خطهایی که از نظرش خیلی زیبا بودند را به نمایش میگذاشت! اَراجیف مردم برایش خندهدار بود. او همیشه همانند ماهیهای زیر آب پنهان بود؛ ولیکن فقط یک نفر میدانست که در ذهن او چه چیزهایی خطور میکند، گذشتهی او چگونه بوده و چرا به این حال افتاده. شاید اتفاقات زندگیاش او را به این حال کشیده باشد! کسی چه میدانست جز خودش، مگر میشود یک دختر، روانی متولد شود؟ چرا خودش را از دید همه پنهان میکرد؟ مقدمه: قول ماندن داده بود؛ ولی رفت! نمیدانم شاید حالش خوب نبود، شاید زخم داشت، درد داشت! صدای تپشهای قبلش را که میشنیدم، انگار حالم خوب میشد، وقتی منظم و بااحساس میزند. خودش را از دید همه پنهان میکرد؛ ولی من دوست داشتم کنارم باشد و حرفهایش را بشنوم و کمی به او دلدادی بدهم؛ ولیکن میدانستم فایدهای ندارد. مسخره به نظر میآمد که نمیتوانم کمکی به او بکنم. نمیدانم چه حسی به من دارد؛ اما او نازار من بود! خودش ارزش خودش را نمیدانست، علاقهای به خود نداشت؛ ولی بسیار خوش صدا، دوست داشتنی و زیبا بود. نمیدانم شاید رفتن تقدیر همهی ما باشد، چه رفتن و دیگر پیدا نشدن، چه رفتن و پیدا شدن. ولیکن او را از ته دل دوست میدارم.
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.