خلاصه کتاب:خلاصه:
گروه پلیسی که تمام سرنخها برای حل یک پرونده را درست مثل پازل کنار هم چیده و برندهٔ میدان بودند.
با هوشیاری تمام هر پروندهای را حل میکردند؛ اما بالاخره همیشه شانس با آنها همراه نبود. یکی از پروندهها بدترین حالت ممکن را داشت، کسی که تمام گفتهها و نوشتههایش به واقعیت نزدیک میشد؛ درست مانند بازی شطرنج! تمام مردم سرباز و مطیع او بودند، کارش همین بود، در مبهم گذاشتن پلیس.
سرنوشت این پرونده سیاه چیست؟ آیا پایان این پرونده راهی به جز مرگ هم دارد؟! مقدمه: افسانهای وجود دارد که میگوید: «افرادی وجود داشتند که سالیان دراز در زمین زندگی کردهاند، آنها هرگز غمگین نمیشدند و هیچ مشکلی نداشتند، همیشه خندان بودهاند و بیخبر از عالم بر طبل شادی میکوبیدند.
یک شب همگی از خدا میخواهند که از سرنوشت و اتفاقات پیشرویشان به آنها خبر دهد. همگی دست به دنیا میشوند و یک دل، خواستههای خویش را به او میگویند؛ اما زمانی که نابودی نسل خود را دیدند خود را سلاخی کردند، آنها از آینده خویش باخبر شده بودند.»
به راستی که دانستن آینده نه تنها سودی برای افراد ندارد؛ بلکه باعث نابودی روح آنها میشود.
چیست این آیندهٔ مبهم که هر لحظه به ما نزدیک میشود؟!
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.