انجمن نویسندگی دیوان
کلبه ای برای قصه های ما
رمان بازی قراردادی | راحله محمد زاده کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: کتی دختری شیطون و بازیگوشه که با مادرش زندگی می‌کنه، یه شب وقتی به خونه برمی‌گرده می‌بینه مادرش رو دزدیدن و آدم‌هایی که مادرش رو دزدیدن، برای آزاد کردنش از اون سیصد میلیون خواستند. کتی می‌خواد خونشون رو بفروشه؛ اما کسی که می‌خواد خونه رو ازش بخره پیشنهادی به اون می‌ده که کل سرنوشتش عوض می‌شه! اون شخص چه پیشنهادی بهش می‌ده؟! اون می‌تونه برای آزادی مادرش کاری بکنه و درخواست اون فرد مرموز رو قبول کنه؟! مقدمه: گاهی سرنوشت عجیب ورق می‌خورد و تو را گرفتار عاشقی می‌کند جایی که اصلا به فکرت هم نمی‌رسد. تمام وجودت برای زندگی محتاج آغوش دیگری می‌شود و چه زیباست این‌که بند-بند وجود عشقت متعلق به تو باشد. هیچوقت فکرش را نمی‌کردم که کل وجودم دیگری را پرستش کند و چه شیرین است که تا ابد سهم او باشی و او نیز سهم تو باشد.

داستان کوتاه گرناد | زهرا نجفی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: باز هم عاشق و معشوق... باز هم همان قصه‌ی لیلی و مجنون قدیم... لیلی بیمار و مجنون عاقل! زندگیه بی‌رحمی که آن دو را مثل همیشه از هم جدا کرد؛ اما پس از شش سال، یک‌باره در جهتی مخالف، با هم رو به رو شدند. حال سوال این‌جاست، این بار دست روزگار چه سرنوشتی را برایشان رقم زده؟ آیا باز هم قرار است از هم دور شوند یا چه؟ مقدمه: همیشه قرار نیست به چیزی که می‌خواهی، برسی! گاهی باید گوشه‌ای بنشینی و به گذر زمان و اتفاقات چشم بدوزی. گاهی لازم است از آرزو‌هایت چشم برگردانی و در جهت مخالفشان قدم برداری؛ از آن‌ها دور بشوی و در دل سرنوشتی نامعلوم و مقصدی تاریک، قدم برداری. شاید در آن سر تونل بی‌انتهای و تاریک، روز‌های خوش زندگی با نقابی جدید به انتظارت نشسته باشد. «نرجس پروازی با اندکی تغییر»

داستان کوتاه نگاریسم موهبت | زهرا قبادی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: کودک را که در میان آغوشم نهادند حتم دارم زمان در همان لحظه ایستاد. بدون آن‌که متوجه شوم من دل سپردم به کودکی که خود از داشتن آن منع بودم و غمش کنج دلم، در حوالی ناامیدی‌های بسیار لانه کرده بود. غم خواستن و توانایی نداشتن جانانه مرا اسیر و آواره‌‌ی کوچه و خیابان کرده بود که دست‌خوش روزگار راهی را نشانم داد تا سرانجامش تو باشی. در چرخه‌ی روزگار بر من چه گذشت که به سویت روی آوردم؟ چگونه شد که موهبتت مرا لحظه‌ای مدنظر قرار داد؟ مقدمه: ماندم منی که آغشته به‌ بغضم! منی که از فلاکت روزگار به سویت روی آوردم، منی که از ترس فروپاشی اعتبار و جایگاهم در این جامعه به کویت روی آوردم. احسنت! برای منی که از آغوش پر مهر و موهبت مادرانه، دستان آغشته به عشق و محبت پدرانه محروم بودم سنگ تمام گذاشتی. ای معشوق المعانی، واسطه شدی میان من و آن خوشبختی که هیچ‌گاه قصد آن نداشت دربرگيردم؛ ولی گرفت زیرا تو خواستی. این‌بار نیز محتاج خواستنت هستم؛ محتاج خواستنی که دوباره مرا به پنجره‌ی فولاد و گنبد طلا وصل کند. مرا دریاب که محتاج اندک نگاهی از جانب تو هستم، ای شاه خراسان!

داستان کوتاه سالمند مفتون | نرجس پروازی کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب:   خلاصه: در یک روز گرم تابستانی به قصد ملاقات دوستانش از خانه خارج شد. در همان روز ماجرایی را گذراند که دریافت در این سن و سال بالا هم می‌توان خاطرخواه داشت چرا که در مسیر متوجه گشت پیرمردی سمج و ورپریده در حال تعقیبش است و گاه و بی‌گاه با نگاهش قامت او را بر‌انداز می‌کند. پیرمردی که انگار چشمش به دنبال حاج خانم ماست و بعد از چندین سال هنوز عشقی در سینه دارد. اما آیا او کیست و مقصودش از این رفتار زشت و زننده چه می‌تواند باشد؟ نکند به راستی سالخورده‌ایست که فیلش یاد هندوستان کرده است و هوای عاشقی در سر دارد؟ مقدمه: به وقت جوانیمان عاشق‌ پیشه‌ای نداشتیم. در اوج زیبایی کسی به دنبالمان راه نیفتاد و تعقیبمان نکرد. در زمانی که باید خواستگاران پاشنه در خانه را از جا درمی‌آوردند حوالیمان ملخ هم پر نزد، حال در سالخوردگی این چه بلایی بود که بر سرم نازل گشت؟ تو کیستی که در این سن و سال هوای عشق و عاشقی به سرت زده است؟ مگر نشنیده‌ای که می‌گویند عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی کشد؟ به کدامین گناه نکرده گرفتار تو شده‌ام؟ با کدامین ثواب به حتم داشته‌ام می‌توانم از تو و آن رفتار عجیبت خلاص شوم؟ عمر من و تو در این حد باقی مانده است که اینگونه به قلب‌هایمان اجازه دهد بتپد و عاشقی کند؟ از خر شیطان پایین بیا و دل پیر مرا همراه خود به سلطنت قلبت مبر.  

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.