انجمن نویسندگی دیوان
کلبه ای برای قصه های ما
رمان لاکونا | کیانا کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: بعضی وقت‌ها تقدیر چیزی رو برات در نظر می‌گیره که خودت رو به در به دیوار می‌کوبی که عوض کنی؛ اما اون گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست! قلمش رو برمی‌داره و بی‌رحمانه روی کاغذ زندگیت می‌نویسه، من رزا دختری هستم که تقدیر بدجور اون رو به بازی گرفت و حالا من هم و یه قلب شکسته که فریاد می‌زنه و از آدم‌های مهم زندگیش کمک می‌خواد؛ اما کی به حرف یه دخترک اهمیت می‌ده؟ به نظرتون می‌شه با تقدیر جنگید؟ مقدمه: مرا بهتر نبود آن زندگانی که هر شت به امیدی دل ببندم؟ سحرگه با دو چشم گریه آلود برا آن رویای بی حاصل بخندم؟ مرا بهتر نبود آن زندگانی که هرکس خنده زد گویم صفا داشت؟ مرا بهتر نبود آن زندگانی که هر کس یار شد گویم وفا داشت؟ مرا آن سادگی‌ها چون زکف رفت کجا شد آن دل خوش باور من! چه شد آن اشک ها کز جور یاران فرو می‌ریخت از چشم تر من؟ چه شد آن دل تپیدن های بیگاه ز شوق خنده‌ای حرفی، نگاهی؟ چرا دیگر مرا آشفتگی نیست ز تاب گردش چشم سیاهی؟ خداوندا شبی همراز من گفت که نیک بد در این دنیا قیاسی سخ دلم خون شد ز بی دردی گناهی چو می نالم نگو از ناسپاسی ست. اگر دردی در این دنیا نباشد کسی لبخند شادی عیان نیست چه حاصل دارم از این زندگانی که گر غم نیست شادی هم در آن نیست. «اگر دردی نباشد، سیمین بهبهانی»

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.