انجمن نویسندگی دیوان
کلبه ای برای قصه های ما
داستان کوتاه آسمان بی‌تو| کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: یک زندگی ساده؛ یک پسر همیشه منتظر... بعد از مدت‌ها طعم خوشبختی را چشیده بودم تا اینکه حس کردم قرار است بروی؛ همانجا فهمیدم خوشبختی‌ من تو هستی. تمامش در تو خلاصه می‌شد گلِ من. برای منی که به هیچ‌کس، حتی پدرم تکیه نکرده بودم یک دختر شد تکیه‌گاه؛ گلِ من یک کوه است پشت سرم، یک ماه است در آسمانم و رنگین کمانیست در زندگی سیاهم. مقدمه: دنیا دو روزه، حالا تو بخوای کینه و نفرت رو‌ توی خودت پرورش بدی می‌شی یه آدمی که سیاهه و همه ازش متنفرن، یا می‌تونی خوبی و مهربونی رو تو خودت پرورش بدی که همه دوسش دارن و توی قلب همه هست. تصمیم با خودته کدوم نقش رو بازی کنی. *تو نباشی انگار آسمان ماه ندارد...

داستان کوتاه دریده شده| کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: میلاد، پسری که زندگی‌اش با گذشته شومش عجین شده؛ گذشته‌ای که هیچ‌کس نمی‌داند چیست و حتی کسی از آن خبر ندارد. سال‌ها می‌گذرد و حالا میلاد نوجوان، یک جوان رعنا شده است. او سعی در نادیده گرفتن دارد ولی قلبش دریده شده است، تمام وجودش در چنگال گذشته تکه و پاره شده است. چه درگذشته این پسر است که او را رها نمی‌کند؟ مقدمه: زمان می‌گذرد... هیچ‌گاه مکث نمی‌کند و راه خود را ادامه می‌دهد. مغز دفتر یادداشتی بود برای حک تک‌تک خاطرات در هر برهه زمانی. خاطرات خوب، با مداد خاکستری و خاطرات بد، با خودکار سیاه نوشته شده‌اند. مغزم درد می‌کند؛ این حجم از درد، برای یک دفترچه یادداشت هم زیادی است! *من، برای ماه‌ها خودم نبودم و هیچ‌کس متوجه نشد

داستان کوتاه سر به زیر| کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: داستان عشق در کوچه پس کوچه‌های تبریز؛ اواخر دهه سی. آن‌جایی که عشق کم پیدا می‌شد؛ ولی اگر پیدا می‌شد، خالصانه بود و پاک. زمرد، دختر آسیه خانوم و خواهر ابراهیم که مردی غیرتی است دل می‌بندد به فردین که پسری کوچه بازاری و ناخلف است! حالا چه می‌شود اگر یک بی‌آبرویی بزرگ پیش آید؟ مسئول این رسوایی کیست؟ مقدمه: انسان‌ها به میزان حقارتشان دروغ می‌گویند، به میزان فرهنگشان اعتماد می‌کنند، به میزان هویتشان عاشق می‌شوند و به میزان کمبودهایشان، آزارت می‌دهند... هر چه حقیرتر باشند، بیشتر دروغ می‌گویند تا حقارتشان را جبران کنند، هر چه فرهنگشان غنی‌تر باشد، بیشتر به دیگران اعتماد می کنند... هرچه هویتشان عمیق‌تر باشد در عشقشان وفادارترند و به اندازه درکشان می‌فهمند و به اندازه شعورشان، به باورها و حرف‌هایشان عمل می‌کنند... ! «منبع نامشخص»

داستان کوتاه شکوفه ی انار | کوثر کاکایی فرد کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه و مقدمه: شکوفه تازه از همسرش جدا شده. یک ماه نگذشته و حسابی درگیری‌های ذهنی داره؛ تا اینکه یه خبر کل خانواده رو به شوق میاره، حتی شکوفه رو! و اون خبر چیه؟ تنها پسر عموی شکوفه بعد از هفت سال برگشته ایران... پسر عمویی که هم‌بازی بچگی‌های شکوفه بود الان با دست پر اومده برای ایجاد تغییر توی زندگی شکوفه. ولی آخه چطور؟! *** معشوق شاعر بودن غم‌انگیز است؛ خصوصا وقتی بعد نوشتن هزاران شعر درباره‌ات دیگر مخاطب شعرهایش نباشی! مثلا فکر کن روزی آیدا از خواب بلند می‌شد و می‌دید دیگر مخاطب اشعار شاملو نیست و کتاب مثل خون در رگ‌های من پشت چاپ مانده و احمدِ عزیزش کتاب دیگری را برای معشوق جدیدش گیسو نوشته به نام عطر خوش گیسویت! آیدا در آینه به خودش نگاه می‌کرد، آیدا در آینه می‌شکست!

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.