انجمن نویسندگی دیوان
کلبه ای برای قصه های ما
رمان تابوت پروانه| هانیه تاجیک کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: خلاصه: ماهرخ، دختری که زیبایی رخش حتی ماه رو متحیر می‌کنه، درست اولین روز مدرسه‌ش اسیر می‌شه؛ اسیر دست‌های کثیف یه غریبه، شاید هم آشنا! یا بهتره بگم؛ اسیر دست‌های یه غریبه‌ی آشنا می‌شه! دختر کوچولوی قصمون توی اولین روز مدرسه‌ش خانم می‌شه! درست توی هشت سالگی! شخصی به ظاهر مرد و مذکر جنسی دنیاش رو به آتیش کشید و حالا نفرت بزرگی توی دل دختر قصه‌ به وجود آورده! اون غریبه‌ی آشنا چه کسی بوده؟! هدف اون مرد از این تباهی چی بود؟! مقدمه: با یادآوری دوران کودکی‌ام، اشک‌هایم روان می‌شوند! دورانی که برایم چیزی جز آه و ناله و اشک و گریه نداشت؛ اما نمی‌‌خواستم این‌طور شود، نمی‌خواستم روز اول مدرسه‌ام روز قتلم شود! روز قتل دخترانگی‌ام، روز قتل تمام رویاهای صورتی و روز قتل خنده‌ام! جامه‌ای که سرنوشت برایم دوخت، به تن نحیف و کوچکم زیادی بزرگ بود! از همان روزها کینه در دلم روان شد؛ کینه از آدم‌ها! کینه از جنس‌های مذکر به ظاهر مرد! اما با این حال پیروز شدم؛ پیروز محو کردن فریادهایم در سکوت!

داستان واداشتگی | هانیه تاجیک کاربر انجمن دیوان

خلاصه کتاب: مقدمه: خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست همه بگریه ابر سیه گشودم چشم دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم دریغ و درد که این انتحار آنی نیست‌ نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست شهریار خلاصه: گاهی نمی‌خواهی، ولی می‌شود! بی‌زاری، ولی می‌شود؛ واهمه داری، ولی می‌شود. گریانی، ولی می‌شود. او هم نخواست! ولی شد. ماجرای او با تمام شدن‌ها فرق دارد؛ او دختر بود و شد! مظلوم بود و شد، بی‌پناه بود و شد. به هرحال، تقصیر او نبود! ولی شد. اما... اما هم حق داشتند‌. تمام دنیایشان در همین روستای کوچک و دام و زمین و مردمِ بیهوده گویش! آنها چه می‌دانستن از تحصیل و سن مناسب و خوشی و ذوق کودکی دخترانشان؟ در ذهن آنها زندگی تنها یک معنا داشت، ازدواج و رفتن به خانه‌ی شوهر و فرزند آوری و در آخر هم مرگ! مجازات دختر بودنش چه بود که این‌گونه او را غمگین و ماتم‌ زده می‌کرد؟ آیا زندگی همه‌ی دختران را اینگونه مجازات کرده بود؛ یا فقط دخترک قصه‌ی ما سرنوشت غمناکی داشت؟!

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیام‌رسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است. دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان می‌توانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.