خلاصه کتاب:خلاصه:
او در خانوادهای مرفه زندگی میکند؛ اما نمیتواند چشمانش را بر روی درد مردم جامعهاش ببندد.
از طریق چاپخانهی پدرش اخباری دلخراش که روحش را آزار میدهد، مردم جامعهاش اسیر فقر و گرسنگی هستند، دریافت میکند و او قادر نیست در چنین دنیایی سر کند.
باید راهی وجود داشته باشد تا انگیزه و امید را در رگ خیابانهای شهرش تزریق کند.
آیا میتواند قدمی در راستای تحولی عظیم بردارد؟ در انتهای این اقدام چه چیزی انتظارش را میکشد؟
مقدمه:
گاه نمیدانی چگونه میگذرد، به چه نحو رفتار میکنی و چه تاثیری بر مردم داری. گاه قدمی بزرگ برمیداریم؛ اما پایانی ناگوار در پِی دارد. در میان سیاه قلمهای پرتره انسانهای بزرگ، شاید تصویری کوچک از تو به یادگار بماند؛ اما ممکن است در میان چشمان مردم قاطری بیسر و پا باشی. چه سخت است در میان حریقهایی که زبانه میکشیدند بسوزی و چیزی از تو به یادگار نماند، جز تصویری منفور!
کفر نیست اگر بگویی خدا نمیبیند تو را که تنها و بیکس به یغما میروی و چه میکنند تندخویان با تو؟!
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.