خلاصه کتاب: خلاصه:
در مقام نویسندگی و شاعری حرفی ندارم اما، بگذار کمی سخن بگویم از تو،
من و چشمان سیاهت که دلم را برده، یا همان خالِ کلاغی روی گردنت که شبم را خورده، یا همان موی مُجَعد که تهِ ریشهی قلبم رفته، یا که آن لبخند قشنگت که به دل افتاده؛ چه بگویم دگر از اوصافت؟
که شدم تشنه و مدهوش به آن اخلاقت!
ناروا نیست اگر این منِ دیوانه بگوید
که شدم کافر دین و مومن به همان چشمانت! مقدمه:
بشوم یار دلت میشوی عشق دلم؟
بشوم سنگ صبورت میشوی یار دلم؟
بشوم لیلی تو میشوی مجنون من؟
بشوم مرهم دردت میشوی درمان من؟
بشوم وصلهی تو میشوی آرام جان؟
بشوم تاجر عشق میشوی بایع جان؟
بشوم آن یار دلخواه میشوی ساقی دل؟
بشوم آن یار جانخواه میشوی ناجی دل؟
بشوم آیدایِ تو میشوی شاملوی من؟
بشوم شاعر عشقت میشوی ابیات عشق؟
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.