خلاصه کتاب:خلاصه:
او از احساساتش در این داستان کوتاه سخن میگوید، احساساتی که در چشم دیگران نهفتهاند؛ اما او در قلبش همهی آنها را حس میکند. دربارهی کودکی نه چندان دورش سخن میگوید، همهی آن احساسات کودکانهای که از چشم دیگران دور مانده.
او آنقدری خود را بروز نمیدهد تا در چشم دیگران به مانند یک کر و لال شناخته میشود، یک کر و لال عاطفی! بماند که این آدميان او را حتی زبان بسته میخوانند.
آیا او میتواند به دم نزدن و نوشتن ادامه دهد یا پرواز کند و اوج بگیرد؟ آیا همانند موریانه در گیر و بند خاک میماند؟
مقدمه:
گیر و گرفتار خاک نبود؛ اما مرده بود. لبان و چهرهاش کبود نبودند؛ اما مرده بود.
او آنقدرها هم بیدرک نبود، درک میکرد؛ حتی بیش از همهی انسانهای اطرافش که در خواب جهالت خفته بودند. تا زمانی که در نهایت با ضربت و تیر آخر مرد.
او مرده بود؛ اما راه میرفت، او مرده بود؛ اما غذا میخورد، او مرده بود؛ اما میخوابید و بیدار میشد. و امان از آن تیر سه شعبه! همان تیر نهایتاً بر پیکر نیمه جانش که سعی در زندگی داشت، اصابت کرد و دیگر همه چیز به اتمام رسید. ماجرا از همان نقطه سرچشمه گرفت، همان نقطهی عطف ماجرا جایی که او مرده بود؛ اما سعی میکرد هر آنچه را از کودکیاش تا کنون تجربه کرده قلم بزند.
انجمن دیوان سال 1399 در بستر پیامرسان ها فعالیت خود را آغاز نمود. بالغ بر 20000 کاربر در انجمن عضویت دارند و بیش از 300 اثر داستانی توسط جوانان در این انجمن نوشته شده است.
دیوان در سال 1403 مجوزهای لازم را دریافت نموده و در پایگاه جدید فعالیت خود را ادامه می دهد. متقاضیان میتوانند با ثبت نام در سایت از آموزش های نویسندگی استفاده نمایند، کتاب خود را بنویسند و در انجمن های مختلف به گفتگو، نقد، گویندگی و ... بپردازند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " انجمن نویسندگی دیوان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت . طراح سایت : گروه هاویر - محمدحسین کریمی.